همشهری آنلاین، شقایق عرفی نژاد: «کابوسهای آنکه نمیمیرد» روایت علامه دهخداست و ۴۰ سال تلاشش برای نگارش فرهنگ لغات، در حالی که شبح میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل با جای خون آلود چاقویی در قلبش از او میپرسد، چرا در حالی که او کشته شده، دهخدا همچنان فرهنگ مینویسد.
این نمایش نوشته امیرحسین طاهری است که نادر فلاح آن را کارگردانی کرده است و در اجراهای شهرزاد در آن بازی هم میکند. با او در باره این نمایش گفتوگو کردیم:
متن این نمایش برای اجرای شما نوشته بود؟
نه. این متن را امیرحسین طاهری به اسم «در آستانه» دو سال پیش چاپ کرده بود. من از قبل او را میشناختم و هر وقت میخواستم کار کنم با او تماس میگرفتم که آیا متنی در دست دارد یا نه. او متن در آستانه را که مرکز هنرهای نمایشی چاپ کرده بود، به من معرفی کرد و آن را خواندم و کار کردم.
متن در طول کار تغییر کرد؟
بله. در طی تمرین چیزهایی را که فکر میکردم لازم است وجود داشته باشد، به آقای طاهری میگفتم و او به متن اضافه میکرد.
اجرای طولانی مدتی در مولوی داشتید و بعد هم کاررا در تماشاخانه شهرزاد ادامه دادید. چه شد که اجراها در شهرزاد ادامه پیدا کرد؟
ما دو ماه و ۶۰ اجرا در مولوی داشتیم و بعد هم به شهرزاد آمدیم. من در طول اجراهای مولوی از مدیران بسیاری از تئاترها دعوت کردم تا اجرا را ببینند، ولی متاسفانه فقط خانم پریسا مقتدی مدیر تئاتر سنگلج و داود نامور مدیر تئاتر نوفل لوشاتو کار را دیدند. بقیه مدیران تئاترها علیرغم این که بارها دعوت شدند، برای دیدن اجرا نیامدند. ولی قاسم جعفری، مدیر تماشاخانه شهرزاد، تنها مدیری بودند که بعد از ده اجرا و حتی بدون این که من دعوتشان کرده باشم، خودشان به دیدن کار آمدند و همان زمان هم از ما دعوت کردند که بعد از اجراهای مولوی در پردیس شهرزاد اجراهایمان را ادامه دهیم. ولی چون بعد از ۳۰ اجرا دوباره کار در تالار مولوی تمدید شد، اجراها همانجا ادامه پیدا کرد. ضمن این که من توانایی مالی اجرا در یک سالن خصوصی را هم نداشتم. ولی دوباره با آقای جعفری صحبت کردیم و با این که ۶۰ اجرا رفته بودیم و ریسک زیادی داشت، با شرایط خیلی خوب به ما سالن دادند.
تفاوت اجراها در این دو سالن چه بود؟ اصلا چه شد که خودتان در شهرزاد نقش دهخدا را بازی کردید؟
سالن شهرزاد ۳۰۰ صندلی گنجایش دارد. این باعث میشود گروه از نظر مسائل مالی دچار اضطراب شود که آیا می تواند سالن را پر کند یا نه. البته سالن شهرزاد خیلی خوب با ما راه آمد و ما از این نظر نگرانی زیادی نداشتیم. در باره این هم که خودم نقش را بازی کردم خودم تمایلی به این کار نداشتم. اصولا دوست ندارم در کاری که کارگردانی میکنم، بازی هم بکنم. چون ترجیح میدهم از بیرون کار را ببینم و هر شب اجرا را روتوش کنم. ولی موقعیتی پیش آمد که در سالن شهرزاد خودم نقش را بازی کردم. هر چند باعث شد کمی تمرکزم در حین اجرا به صحنه باشد و از طرف دیگر هم نتوانم هر شب بازیها را از بیرون ببینم و اگر نکتهای بود، روتوش کنم. ولی در کل انقدر نبوده که به کار ضربه بزند.
به جز بازی شما، اجراهای شهرزاد با مولوی تفاوتی ندارد؟
چند بازیگر دیگر هم بعد از اجرای مولوی از ما جدا شدند و با تغییراتی در ترکیب بازیگرها به اجرای شهرزاد رسیدیم. اما در مورد تفاوت محیط اجرای مولوی و شهرزاد هم باید عرض کنم که تاتر مولوی در یک محیط دانشگاهی قرار داره و قوانینی داشت که در سالن خصوصی کمتر با چنین مواردی روبرو بودیم.
نمایش شما از آگاهی صحبت میکند. علامه دهخدا هم انگار به عنوان نویسنده فرهنگ لغات نمادی از همین آگاهی است.
بله دقیقا همینطور است. متن جدال دراماتیک بین تفکری است که میگوید فرهنگ است که میتواند آرام آرام باعث تغییر در یک جامعه شود و تفکری که به کنش مستقیم سیاسی عقیده دارد. دو نوع دیدگاه است که هرکدام کاربرد خودش را دارد. منظور از فرهنگ هم ویژگیهای فرهنگی یک قوم و قبیله و ملت نیست. چون اصلا ممکن است همین ویژگیهایی که یک قوم و قبیله روی آن اصرار دارد، تبدیل به جنگ و تعصب شود. مسئلهای که دهخدا در نمایش مطرح میکند، آگاهی و خردورزی و تفکر و مطالعه است. وقتی از آزادی حرف میزنیم، باید مشخص کنیم تعریفمان از آزادی چیست و چه نفعی برای جامعه دارد. این مسئله تأویلپذیر است. در کشورهای مختلف مفهوم آزادی همیشه مطرح بوده و در خیلی موارد، همان جریانهایی که با اسم آزادی جلو آمدهاند، تبدیل به استبداد شدهاند. یعنی تفسیرشان از آزادی چیز دیگری بوده است. کسی که برای رسیدن به آزادی تلاش میکند، باید بداند آزادی قرار است چه کار کند. آزادی احترام به حقوق همدیگر است، نه فقط از بین رفتن محدودیتها.
مسئلهای که در کار مطرح میشود و الان هم از آن صحبت کردید، چیزی است که است که این روزها هم شاهد آن هستیم. در اجرای شما شبح میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل از دهخدا میپرسد چرا در این شرایط، فرهنگ مینویسی؟ امروز هم برای مثال خیلی از هنرمندان تئاتر آن را تحریم کردهاند.
مسئله انتخاب است. کسانی که تئاتر را تحریم کردهاند و کار نمیکنند، قطعا دلایل محکمی برای این کار دارند. یکی از بزرگترین دلایل هم ممیزی است که باعث میشود هنرمند نتواند حرفش را بزند، در نتیجه او واکنش معکوس نشان میدهد و کار نمیکند. چون فکر میکند در این شرایط تئاترش چه فایدهای دارد؟ الان هم در بسیاری از سالنها نمایشهایی روی صحنه است که بی فایده است. صرفا تماشاگر را سرگرم میکند و گاهی حتی این کار را هم نمیکند. یعنی تماشاگر میرود که یک کار کمدی ببیند، اما گروه حتی توانایی اجرای یک کار کمدی را هم ندارد. فقط وقت تماشاگر را میگیرد. حتی خیلی از تماشاگران هم دیدن تئاتر را تحریم کرده اند، چون معتقدند تماشای این سری کارها به شعورشان توهین میکند. اما میشود راهی یافت تا درد و مسئله جامعه را بیان کرد. اینها دو کنش متفاوت است که امیدوارم در جریان تئاتر موثر باشد.
کسانی که به خصوص در سالنهای خصوصی اجرا میکنند، به دلیل چند اجرایی بودن سالن مجبورند دکور سبک داشته باشند و به همین دلیل طراح صحنه از خیلی از ایدههایش میگذرد. اما در کار شما طراحی صحنه کامل است. دو کتابخانه بزرگ پر از کتاب داریم و یک میز بزرگ که مکانهای مختلف را تداعی میکنند. در باره این طراحی صحنه بگویید.
ما در مولوی تک اجرایی بودیم. صحنه را هم آقای رضا مهدیزاده بر اساس همین سالن طراحی کرده بود. بعد که به سالن شهرزاد آمدیم این قرار را با آقای جعفری گذاشتیم که نمیتوانیم دکور را تغییر بدهیم. یعنی دکور طوری طراحی شده که امکان بیرون بردنش از سالن وجود ندارد. به این توافق رسیدیم که گروههایی که بعد از ما اجرا دارند، بدون این که لطمهای به اجرایشان وارد شود، در دکور ما اجرا بروند. ولی به هر حال مسئله این است که سالنهای خصوصی چند اجرای همزمان در یک سالن دارند و این به روند طراحی صحنه لطمه میزند. چون مجبورند دکور سبک قابل حرکت داشته باشند تا بتوانند به سرعت آن را جمع کنند. خود گروهها هم به نظر میرسد تمایل دارند همین دکور ارزان قیمت را داشته باشند. در صورتی که طراحی صحنه به اجرا کمک میکند. بخش زیادی از موفقیت نمایش کابوسهای آنکه نمیمیرد، مدیون طراحی صحنه رضا مهدی زاده است که هم مفاهیم زیادی را منتقل میکند، هم به میزانسن کمک میکند و هم از نظر زیبایی شناسی درست است.
بعد از شصت اجرا در مولوی و یک دوره اجرا در شهرزاد، همچنان تماشاگر از کار شما استقبال میکند؟
بله. سالن هر شب پر است. در مولوی که به جز هفته اول همه بلیتها پیش فروش شده بود و در شهرزاد هم بعد از چند اجرای اول سالن تقریبا پر شده است و بعد از این که از دیشب تمدید شد، باز هم سالن پر از تماشاگر است. هرچند از مسئولان تئاتر گلایه دارم. چون هیچکس به دیدن کار ما نیامده است. نه از مرکز و نه از اداره تئاتر کسی به دیدن نمایش نیامده است. به جز هنرمندانی مثل دکتر قطب الدین صادقی که هم برای تماشای اثر تشریف آوردند و هم در نشست گفت وگو درباره تاتر با عنوان هزار و یک شب تئاتر هم قبول زحمت کردند. ولی به هر حال باید متوجه شویم که مردم از تئاتر چه میخواهند. متولیان تئاتر را هم باید اجازه دهند هنرمندان تئاتر حرفشان را بزنند. به خصوص در شرایطی که خیلی از آنها ترجیح میدهند کار نکنند.
نظر شما